معنی دوربین نجومی

حل جدول

دوربین نجومی

اختراعی از گالیله که نام دیگرش تلسکوپ است

تلسکوپ

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

لغت نامه دهخدا

نجومی

نجومی. [ن ُ] (ص نسبی) منسوب به نجوم است. منسوب به علم نجوم. (ناظم الاطباء). || منجم. نجوم دان:
ز رومی و هندی و از پارسی
نجومی و گر مردم هندسی.
فردوسی.
- ساعت نجومی، ظاهراً ساعت منقسم به شصت دقیقه. (یادداشت مؤلف): و آب بسیار ایستاده بود [و او] در میان آب ساعتی نجومی یا بیشتر... (مزارات کرمان ص 195).

نجومی. [ن ُ] (اِخ) (مولانا حاجی...) امیر علیشیر نوائی در مجالس النفایس او را لاابالی و ناپاک و مایل به هزل دانسته و این مطلع را به نامش ثبت کرده است:
باز عید آمد بیا جانا که قربانت شوم
همچو چشم گوسفند مرده حیرانت شوم.
و حکیم شاه محمد قزوینی مترجم مجالس النفایس افزاید: «و میر اگرچه این چنین ذکر فرمود ولیکن بنده ٔ مترجم این مطلع را از درویش دهکی چنین یاد دارم:
عید قربان است میخواهم که قربانت شوم
همچو چشم گوسفند کشته حیرانت شوم.
رجوع به مجالس النفایس ص 38 و212 شود.


دوربین

دوربین. (نف مرکب) کسی که از دور خوب می بیند. (ناظم الاطباء). دوربیننده. که قدرت دیدن دوردست را دارد. که اشیاءیا اشخاص دوردست را تواند دیدن. که دید چشم و نیروی بینائی قوی برای دیدن فاصله ٔ دور دارد:
دیرخواب و زودخیز و تیزسیر و دوربین
خوش عنان و کش خرام و پاکزاد و نیکخوی.
منوچهری.
طرفه کور دوربین تیزچشم
لیک از اشتر نبیند غیرپشم.
مولوی.
چنین گفت پیش زغن کرکسی
که نبود زمن دوربین تر کسی.
سعدی (بوستان).
|| مقابل نزدیک بین. کسی که دور را بهتر از نزدیک می بیند. چشمی که دور را بهتر از نزدیک می بیند. || دوراندیش و عاقل و بابصیرت و مطلع و باادراک و زیرک و خردمندو هوشیار و بافراست. (ناظم الاطباء). عاقل و دوراندیش. (آنندراج). عاقبت اندیش. لطیف. (ترجمان القرآن) (دهار). آنکه به عاقبت کار اندیشد. مآل اندیش. آخربین. عاقبت اندیش. مآل بین. (یادداشت مؤلف):
که جنگاوران از سپه برگزین
دلیران نیزه ور دوربین.
فردوسی.
یکی دوربین مرد جویای کار
نباشد چنو نامدار و سوار.
فردوسی.
یکی دوربین مرد جویای کار
بدیدمش آهسته گرد و سوار.
فردوسی.
می داند [منوچهربن قابوس] روز پدرم [محمود]به پایان آمده است جانب خویشتن را خواهد که با ما استوار کند که مردی زیرک و پیر دوربین است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 131).
گرچه پشم اند هر دو، هرگز بوده ست
سوی تو ای دوربین پلاس چو پرنون.
ناصرخسرو.
انبوهی یاران که دوربین و کاردان نباشند عین مضرت است. (کلیله و دمنه).
و ز بر آن خوابگاه طارم پیری مسن
همچو امل دوربین همچو اجل جان ستان.
؟
صاحب مایه دوربین باشد
مایه چون کم بود چنین باشد.
نظامی.
چشم عقل دوربین را روز و شب
درجمال خویش حیران کرده ای.
عطار.
فریدون وزیری پسندیده داشت
که روشن دل و دوربین دیده داشت.
سعدی (بوستان).
نصیحت شنو مردم دوربین
نکارند در هیچ دل تخم کین.
سعدی (بوستان).
در وادیی که رو به قفا می روند خلق
در قعر چاهم از نظر دوربین خویش.
صائب.
دلهام، مرد رسا و دوربین. دلمز؛ مرد توانا و دوربین. (منتهی الارب). || (اِ مرکب) آلتی متعلق به ابصار که بزرگ می کند و نزدیک می نماید چیزهای دور را و اختراع این آلت در سده ٔ هفدهم میلادی شد و به واسطه ٔ آن انقلاب بزرگی در علم هیأت پدید آمد. (ناظم الاطباء). نوعی از عینک که بدان چیز دور را به آسانی توان دید. چیزی باشد که احوال دریا را ناخدا بدان معلوم کند و برای استعلام لشکر بیگانه هم بکار آید. (آنندراج). نظاره. (المنجد). اسباب بصری برای رؤیت نسبتاً واضح اشیاء دور یا به عبارت رایج برای بزرگتر و نزدیکتر نشان دادن اشیاء دور ازآنچه با چشم غیر مسلح دیده می شوند. دو جزء اساسی هردوربین عبارت است از نقشگیر، که نور را گرد آورد و متمرکز کند و دیدگر که تصویر حاصل از نقشگیر را بزرگ می کند. دوربین را به نجومی و زمینی تقسیم می کنند، دوربین نجومی همان تلسکوپ است که برای بررسی اشیاء بسیار دور (مانند ستارگان) بکار می روند و فواید دیگر نیز دارند. تصاویر حاصل ازآنها معکوس است، ولی این امر مخل به استفاده از آنها نیست. بر خلاف در رؤیت اشیاء زمینی مطلوب آن است که منظره ٔ عادی آنها محفوظ بماند و لهذا این دوربینهاچنان تعبیه شده اند که تصویر حاصل از آنها مستقیم باشد. قدیمترین نوع دوربین زمینی دوربین گالیله است که نقشگیرش یک عدسی محدب و دیدگرش یک عدسی مقعر است. این دوربین را گالیله برای رصد آسمان ساخت و چهار قمربزرگ مشتری را با آن کشف کرد ولی امروزه به عنوان دوربین زمینی از آن استفاده می شود. دوربین انواع دیگری نیز دارد، مانند دوربین دوچشمی و دوربین یک چشمی و دوربین عکاسی. (از دایره المعارف فارسی).


سال نجومی

سال نجومی. [ل ِ ن ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع بسال شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

نجومی

‎ اختری، اختر مار (صفت) منسوب به نجوم: مربوط بعلم نجوم: ساعت نجومی. ‎، منجم اخترشناس: زرومی وهندی وازپارسی نجومی دگرمردم هندسی. . . (شا. لغ. )

فرهنگ عمید

دوربین

وسیله‌ای مرکب از یک یا دو لوله و عدسی که با آن جاها و چیزهایی را که در مسافت دور باشد می‌بینند. δ در قرن ۱۷ میلادی اختراع شده،
(اسم، صفت فاعلی) [مقابلِ نزدیک‌بین] (پزشکی) کسی که چشمش دور را بهتر از نزدیک ببیند،
(عکاسی) دوربین عکاسی،
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] دوراندیش، خردمند،
* دوربین عکاسی: (عکاسی) دستگاهی که با آن از اشخاص و اشیا و مناظر عکس‌برداری می‌کنند،
* دوربین نجومی: (نجوم) دوربین بسیاربزرگ که با آن ستارگان را می‌بینند، تلسکوپ،

تعبیر خواب

دوربین

دوربین دو نوع است. یکی چشمی و دیگری عکس برداری یا فیلمبرداری. دوربین چشمی در خواب های ما تجسم انتظارهایی است که از آینده داریم و کلا چیزهایی که می خواهیم و آرزو داریم که به آنها برسیم. هر چه دوربین کارآمدتر باشد توانایی بیشتر ما را در برآوردن آرزوها نشان می دهد. دوربین عکس و فیلمبرداری برخورد ما را با حوادث روزمره زندگی نشان می دهد. -

مترادف و متضاد زبان فارسی

نجومی

اخترشناس، منجم، نجوم‌دان، سرسام‌آور، هنگفت

واژه پیشنهادی

نوعی دوربین

دوربین آنالوگ

دوربین عکاسی

دوربین کامپکت

معادل ابجد

دوربین نجومی

381

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری